اهميت و ضرورت آموزش پيش از دبستان
براساس يافته هاي روان شناسي و علوم تربيتي، سال هاي پيش از دبستان در رشد و تربيت كودكان نقش اساسي و تعيين كننده اي دارد. در اين دوران حساس و مهم، يادگيري كودكان عميق تر، سريع تر و آسان تر انجام مي شود. توانايي هاي آنان در جنبه هاي مختلف رشد شكوفا مي شود و پايه هاي اصلي شخصيت آنها شكل مي گيرد.
بر همين اساس بسياري از پژوهشگران و سياستگذاران امر آموزش، روي آموزش ها و آموزش مهارت هاي پيش دبستاني و دبستان تاكيد دارند و از اين بين تاكيد ويژه آنها بر آموزش زبان )مادري( رياضيات و مهارت هاي هوشي- هنري است. آنها معتقدند حذف آموزش مهارت هايي چون آواشناسي كلمات )كه عامل مهمي جهت شناسايي درست حروف و درنتيجه كلمات است(، آموزش اطلاعات عمومي و زبان دوم و آموزش صحيح رفتارهاي اجتماعي باعث دلزدگي از ورود به مدرسه و درنهايت افت شديد تحصيلي در ميان دانش آموزان مي شود. پژوهشگران معتقدند بروز ناهنجاري هاي رفتاري- آموزشي چون ناتواني در درك مفاهيم آموزشي، بي قراري و شيطنت در كلاس، بيش فعالي، بي نظمي در انجام تكاليف يا رفتارهاي شخصي، فرار از مدرسه، تكرار پايه آموزشي )مردود شدن( و هر نوع عدم تعادل رفتاري- آموزشي ناشي از غفلت در آموزش صحيح در پايه پيش دبستاني است. درحقيقت همه كودكان نياز دارند تا پيش از ورود به مدرسه و يا بهتر بگويم ورود به اجتماع، آمادگي هاي لازم را كسب كرده و براي ورود به اجتماع حاضر شوند. مطالعات نشان مي دهد سرمايه گذاري صحيح در آموزش پايه پيش دبستاني و انتخاب برنامه آموزشي با كيفيت بالا نه تنها باعث افزايش آمادگي و اشتياق كودكان براي ورود به مدرسه و اجتماع مي شود بلكه به صورت خاص، تاثير بسيار مثبتي بر كودكان متعلق به خانواده هاي متوسط، متوسط كم درآمد، كم درآمد و يا كودكاني كه والدين آنها تحصيلات مناسب و بالايي ندارند- منظور تحصيلات دانشگاهي است- خواهد داشت. مركز بين المللي اهداف آموزشي آمريكا در آخرين نشست و بيانيه خود )در سال 2006 ميلادي( شاخص هايي را به عنوان ضروري ترين نيازهاي آموزشي كودكان پيش دبستاني به منظور آموزش بهتر به آنها و آماده كردن كودكان براي ورود به مدرسه به اين شرح اعلام كرد:
1- آموزش مهارت هاي فيزيكي- جسماني براي ورود به مدرسه )نظافت شخصي، محافظت از خود و... )
2- آمادگي عاطفي - اجتماعي
3- استفاده از وسايل كمك آموزشي مناسب براي آموزش صحيح و عملي به كودكان
4- آموزش زبان )زبان مادري و زبان دوم( با استفاده از بهترين شيوه آموزشي
5- آموزش مهارت برقراري ارتباط با ديگران و ارتقاي سطح توانايي هاي شناختي و اطلاعات عمومي كودكان شامل اطلاعات هنري، فرهنگي، علمي، اجتماعي و...
شايد اين طور به نظر برسد كه فعاليت در مهدهاي كودك به دليل مواجهه با مخاطبين خردسال كار كوچكي باشد و اين در حالي است كه 75 درصد مغز كودك در 6 سال اول زندگي شكل گرفته و حدود 90 درصد توانايي هاي كودك در اين دوران جهت مي گيرد؛ بنابراين كوتاهي در تربيت كودكان در اين دوره از زندگي، اثرات بسيار سوئي خواهد داشت. آموزش پيش از دبستان، غيرمستقيم و در تمام طول مدتي كه كودك در مهد مشغول بازي است، صورت مي گيرد بدون اينكه متوجه شود. بازي هايي مانند خاله بازي، ماشين بازي موجب مي شود كودك اين فرصت را بيابد كه به درستي نحوه رفتار صحيح را بياموزد. دعايي رئيس انجمن مديران مهدهاي كودك اظهار داشت: سني كه كودك نياز به بازي موازي پيدا مي كند يعني پايان دو سالگي، سني مناسب براي ورود به مهد است و از آ نجا كه محيط خانه كاملا مناسب براي تجربه اندوزي نيست و مرتب <نكن گفتن هاي> بزرگ ترها بيشتر مي شود، در مهدكودك مجهز، نبايدها به حداقل رسيده كودك بايدها را تجربه مي كند. بنابراين ايجاد محيطي غني و پربار همراه با كاربرد شيوه هاي آموزشي مناسب، رشد و پرورش كودكان را در اين سال هاي پراهميت تضمين مي كند و دراين راه جهت آ موزش هدفمند كودكان پيش دبستاني وجود مربياني آگاه و متعهد ضروري است. هدف از تربيت مربيان، آشنايي با اهداف برنامه ها و روش هاي مناسب براي رشد جسمي و حركتي كودكان در سنين مختلف و آشنايي با روش هاي مناسب براي رشد اجتماعي - اخلاقي و مذهبي كودكان در سنين مختلف است. با توجه به اهميت و ضرورت آموزش پيش از دبستان، مربيان اين مقطع نيازمند اطلاعات و يافته هاي جديد كاربردي هستند تا با مجهز بودن به اين مهارت ها بتوانند برخورد مناسب را با كودكان داشته باشند؛ در حالي كه نبود معلم متخصص و آموزش ديده اساس معضلات اين مراكز را در كشور ما تشكيل مي دهد. مراكز آموزش پيش دبستاني ما، كمتر مربي آ موزش ديده و رسمي استخدام مي كنند و به خصوص در مراكز ضميمه، استخدام معلم آزاد متداول است كه اغلب از صلاحيت آموزشي كه اساس آن آموزش غيرمستقيم است، بي بهره اند. علاوه بر نبود آموزش هاي تخصصي به معلمان اين مراكز با نگذراندن دوره تحصيلات دانشگاهي در اين رابطه، آنان همچنان از آموزش حين خدمت نيز محرومند و همين، شكايت اغلب معلمان پيش دبستاني را برانگيخته است.براي پرورش مربيان متخصص و متعهد بايد با برنامه هاي آموزشي، آنان را با مباني و علوم پايه مرتبط با مركز پيش دبستاني ، بهداشت جسم و روان و اصول تغذيه آشنا كرده و در جهت پرورش استعدادهاي فردي و رشد رواني كودكان استفاده كنند. مربي بايد با بازي هاي و سرگرمي هاي هدفدار براي پيشبرد اهداف تربيتي و براي شكل گيري شخصيت كودك آشنا شود و براي نحوه مديريت و برنامه ريزي به نحو مطلوب از دانش خود استفاده كند.
بنا بر اين پيشبرد اهداف و فعاليت هاي ذكر شده حمايت جدي و اراده بلند و قوي مسوولان امر را مي طلبد تا با سعي و دقت تمام و با به كارگيري نيروهاي متخصص و صرف هزينه بالا روي سرمايه هاي كوچك اما وزين و آينده ساز كشورمان، براي رسيدن به اهداف متعالي و پيشرفت روزافزون برنامه هاي كوتاه مدت و بلندمدت توسعه گام هاي بلند برداريم. زيرا طبق بررسي هاي جهاني يك دلار سرمايه گذاري براي كودكان، 7 دلار بازدهي در بزرگسالي در پي دارد و چنانچه سرمايه گذاري در اين دوران صورت گيرد از صرف هزينه در زمينه كنترل آسيب ها و نوآسيب ها در سنين نوجواني مي كاهد.
کودک و پیش دبستانی
کودکی که از محیط خانوادگی گرمیبرخوردار باشد و دوره های شیرخوارگی و کودکی اول را در کنار مادری مهربان، متعادل و کاردان به سر برد، اعتماد به نفس و امنیت خاطر کسب میکند تا آنجا که میتواند هر روز ساعتی چند از مادر دور بماند، بدون اینکه دستخوش اضطراب و نگرانی شدید بشود. از طرف دیگر چنین کودکی در همین مدت در یادگیری زبان مشترک تا آنجا پیش رفته است که میتواند مقاصد خود رابه بزرگسالان تفیهم کند و با همسالان خود نیز ارتباط برقرار نماید.
از سال پنجم ضرورت کسب تجربه در محیطی متفاوت با محیط زندگی به حدی است که اگر کودکی ناگزیر باشد همچنان در خانه و دور از همسالان خود بماند، ولو از مراقبت مادری که کار خود را بلد است برخوردار باشد از لحاظ رشد اجتماعی با مشکلاتی مواجه میشود. به علاوه عبور سالم از محیط خانه به محیط مدرسه مستلزم اتخاذ تدابیری است که غفلت از آن ممکن است آهنگ سازگاری کودک یا تغییرات محیط را از صورت طبیعی و مطلوب آن خارج سازد.
کودکانی که پس از رسیدن به سن قانونی یکباره از خانه راهی مدرسه میشوند با چند مشکل نسبتا بزرگ مواجه میگردند:
1. جداشدن از محیط مانوس خانوادگی
2. مواجه شدن با مقررات محیط مدرسه
3. روبرو شدن با نظم و ترتیبی که لازمه فعالیت های آموزشی است
4. کوشش ذهنی ارادی برای درک و فهم مطالب و کسب معلومات جهت موفقیت در اموردرسی.
آنچه مربی آمادگی باید بداند:
یکی از ویژگی های روانی کودک این است که نظرات مورد قبول خود را به دشواری تغییر میدهد، چرا که هنوز مراحل رشد ذهنی اوکامل نشده است. مربی میتواند برای تعدیل موضع کودک از هوش عملی استفاده کند که که در این دوره بهدلایل مختلف از اهمیت خاصی برخوردار است.
هوش عملی به فکر کودک جنبه تجربی و حسی میبخشد و چنانچه با روش صحیح هدایت شود، به خارج ساختن کودک از موضع انعطاف ناپذیرش کمک فراوانی میکند. کودکی که ضمن فعالیتهای آزاد مورد علاقه خود به نتایج غیر منتظره میرسد، به شوق میآید که فعالیتهای خود را با کنجکاوی ویژه ای ادامه دهدت. تکرار فعالیت ها، کم کم صورت آزمایشی به خود میگیرد که به نوبه خود نتایج غیر منتظره را به نتایج مورد انتظار تبدیل میکند و در مجموع زمینه را برای تجدیدنظر در نظرات مورد قبول و به طور کلی انعطاف پذیری ذهن را در قبال نظرات مختلف آماده میکند.
با همه این انتظار کوشش ارادی از کودک 5ساله، نشانه ساده اندیشی است. زیرا فعالیت های کودک برخاسته از علایق و رغبت های آنی او است. تحریک حس کنجکاوی کودک، راه دیگری استکه بهوسیله آن میتوان کودک را به طور غیر مستقیم درباره اموری که مورد علاقه اش نیست به فعالیت واداشت. کنجکاوی کودک یکی از نیرومندترین پایه های تربیت او است.
پاسخ دادن به تمام پرسش های کودک در این دوره کاری دشوار است اما پاسخ ندادن هم حس کنجکاوی او را تضعیف مینماید. بهتر است به او بیاموزیم که چگونه میتواند برای یافتن جواب سوالات خود مشاهده کند.
بازی همچنان مناسب ترین روش تربیتی برای این دوره است. وظیفه مربی این است که کودک را با بازی های نو و مناسب این سن آشنا کند و بهتر است مربی هنگامیکه کودک همبازی ندارد پنهانی در بازی او شرکت کند.
صفت بارز دیگر کودکان، تشخص طلبی است که در این دوره جلوه خاصی پیدا میکند. شخصیت ابتدا به صورت نافرمانی و گاهی به صورت لجالجت متجلی میشود و نهایتا نوعی خودنمایی پدیدار میشود که با نشان دادن مهارت عمومیبدن برای جلب تحسین و تمجید دیگران همراه است. مربی باید با استفاده از این تمایل و با تکیه بر حس تقلید شدیدی که در کودک به ظهور میرسد موجبات غنی تر ساختن شخصیت او را فراهم کند.
تربیت در این دوره دارای سه جنبه اساسی است:
* تربیت حواس
* تربیت تخیل
* تربیت شخصیت
تربیت حواس
هر یک از حواس، دریچه اس است که کودک از آن به جهان خارج مینگرد و اطلاعات دست اول کسب میکند. هر چه حواس از لحاظ فعالیت های فیزیولوژیک سالم تر و از نظر میزان تجارب مربوطه ورزیده تر باشد، معلومات حاصله از طریق آنها دقیق تر خواهد بود.
تربیت تخیل
از خصوصیات دیگر کودک در این دوره این است که واقعیت را با آفریده های خیال خود رد میآمیزد. مربیان باید به خاطر داشته باشند که تخیل، عالی ترین صفت انسان است چرا که بیشتر از هوش، بشر را از حیوان متمایز میسازد. بنابراین تربیت تخیل که با تربیت حسی- حرکتی همراه و در متعادل ساختن آن نیز موثر است، جنبه دیگری از تربیت فکری این دوره به شمار میآید. پس کودکی را که به چیزها سرسری نگاه میکند و پراکنده اندیش است به خیال پردازی تشویق کنیم و کودکی را که بیشتر از حد خیالباف است برعکس؛ به عبارت دیگر آنها را باداستان ها و قصه های واقعی آشنا سازیم و هموراه به خاطر داشته باشیم که غوطه ور شدن در شگفتی ها هم اندازه ای دارد.
تربیت شخصیت
یکی از جنبه های مهم شخصیت در این دوره، تشخص طلبی است و فردیتی که در این سن متجلی میشود نیروی زنده ای است که میتواند پایه استواری برای عمل تربیتی گردد. تسلیم محض تشخص طلبی کودک شدن همان قدر به خال رشد شخصیت در حال تکوینش مضر است که مخالفت قطعی با ان.
کودک کودستانی برای ضبط خواهش های خود، برای آموختن راه و رسم زندگی با دیگران و برای قبول پاره ای از مسئولیت های عمومیمربوط به محیط خود، نیازمند کمک مربی خویش است. در این مورد نه تنها سرمشق دادن و تشویق کردن لازم است، بلکه گاهی نیاز پیدا میشود که مرکز پیش دبستانی منتهای سعی خود رابنماید و به تبیین رفتار نا به هنجار عده ای از کودکان بپردازد.
بازی های کودک و نقش هایی که با عهده دار شدن آنها، بدان ها معنی و ارزش میدهد و از خلال آنها شخصیتش آشکار میگردد، از این لحاظ حایز اهمیت است.
با توجه به مطالب مذکور زندگی در کودکستان باید امنیت خاطر طفل را که در شرایط مساعد خنوادگی چوانه زده است، بارور سازد.
بدین منظور، باید نظم عمومیامور در کودکستان طوری باشد که کودک به خوبی دریابد که کلیه فعالیت ها هر چند که ضمن آنها همهنوع حوادث جالب و غیرمنتظره ممکن است اتفاق بیافتد، طبق برنامه و طرح نقشه ای انجام شود.
کودکان هنگام ترک کودکستان از انچه تاکنون یادگرفته اند، احساس اطمینان کنند به طوری که برای آموختن بیشتر، آمادگی و اشتیاق داشته باشند.
چنانچه کودکان توانسته باشند، در برخورد با نخستین محیط آموزشی، ناملایمات مربوط را بدون احساس دلسردی پشت سر بگذارند و لا اقل از کاربرد موثر توانایی های خود در چند کار لذت بده و در نتیجه اعتماد به نفس کافی حاصل نموده باشند، میتوان امیدوار بود که بتوانند با استفاده از این آمادگی، گام های مربوط به مراحل بعد را یکی بعد از دیگری با موفقیت روز افزون بردارند.
اهمیت و نقش دوره پیش دبستانی در انضباط فکری
سالهای آغازین زندگی کودک، یکی از مهمترین دورههای رشد او به شمار میآید و آنچه در این دوران رخ میدهد بهطور اساسی بر رشد بعدی کودک اثرگذار است. از آنجا که اساس شخصیت فرد در دوره پیشدبستانی شکل میگیرد. محققان و صاحبنظران ارایه آموزشهای اثر بخش در این دوران را برای رشد بعدی کودک بسیار مهم میدانند. اکثر مطالعات و پژوهشها نشان میدهد محیط خانواده پاسخگوی رشد اجتماعی کودک بعد از چهار سالگی نیست و کودکان در این سن، نیاز به شرکت در فعالیتهای اجتماعی بیشتری دارند و حضور در محیط های پیشدبستانی این امکان را به آنها میدهد تا با کودکان همسن و سال خود ارتباط برقرار کرده و به تدریج مهارتهای اجتماعی لازم را برای برقراری روابط اجتماعی به دست بیاورند.
از طرف دیگر، کودک برای برخورداری کامل از آموزشهای دوره ابتدایی، نیاز به یک انضباط فکری دارد که به طور معمول خانواده قادر به فراهم ساختن آن نیست. حال آنکه در دوره پیشدبستان، مربیان از طریق فعالیتهای مختلف مثل بازی و کارهای دستی به تدریج نظم و انضباط ذهنی لازم را در کودکان ایجاد میکنند. به عنوان مثال، کودک نیاز دارد بتواند برای ساعتی در کلاس درس بماند و توجه خود را معطوف به مطالب آموختنی کند و برای کودکانی که یکباره از محیط خانواد، به دبستان وارد میشوند مدتها طول میکشد تا خود را با مقررات و انضباط دبستان سازگار کنند و گاه بعضی کودکان به علت نداشتن مهارت و زمینه لازم، برای سازگار شدن با مقرارت و انضباط دبستانی، یا نسبت به محیط دبستان نگرش منفی پیدا کرده و آن محیط را کسل کننده و عذابآور میبینند، یا حالاتی چون گریز از مدرسه و ترس از مدرسه در آنها ایجاد میشود.
در دوره پیشدبستان، مربیان از طریق فعالیتهای مختلف مثل بازی و کارهای دستی به تدریج نظم و انضباط ذهنی لازم را در کودکان ایجاد میکنند
مرحله آموزش پیشدبستانی، همچنین به متخصصان سنجش استعدادها و تواناییهای تحصیلی کودکان اجازه میدهد به موقع تواناییها و ناتواناییهای ذهنی و میزان آمادگی کودکان را برای حضور در آموزشهای دبستانی مورد سنجش قرار دهند و کودکانی را نیز که از این بابت نیازمند آموزشهای جبرانی هستند، شناسایی کنند. یکی از مشکلات نظام آموزشی کشور نبود سنجش زود هنگام و به موقع در مورد میزان آمادگی کودک برای استفاده از آموزشهای دوره ابتدایی و نیز شناخت توانمندیها و ناتواناییهای تحصیلی است.
از طرف دیگر کودکان خانوادههای محروم، به طور معمول از یک محیط خانوادگی غنی از لحاظ امکانات پرورشی و آموزشی بر خوردار نیستند و در صورت عدم برخورداری از آموزشهای پیشدبستانی قادر به رقابت با کودکان دیگر نخواهند بود. آموزشهای
پیشدبستانی موجب میشود کودکان طبقات محروم زمینههای لازم را برای اینکه به طور تقریبی همسطح کوکان طبقات متوسط و مرفه شوند، پیدا میکنند. همچنین کودکان عضو اقلیتهای قومی و زبانی از نظر میزان تسلط بر زبان رسمی کشور، در مقایسه با کودکان دیگر بسیار ضعیفتر هستند و این امر مشکلاتی را در زمینه کسب مهارتهای کلامی برای آنان ایجاد میکند. علاوه بر این، آموزشهای دبستانی در زمینه یادگیری زبان، حساب کردن، خواندن و نوشتن نیاز به پیشزمینههایی دارد که میتوان آنها را در مقطع پیشدبستان به تدریج به کودکان آموزش داد، به طور مثال کار کردن با قلم و کاغذ و نیز توانایی دستهبندی کردن پیشزمینههای لازم به ترتیب برای خواندن، نوشتن و محاسبه کردن به شمار میآید. چند عامل اجتماعی و اقتصادی نیز بر اهمیت و ضرورت آموزش پیش دبستانی میافزاید.
آموزشهای پیشدبستانی موجب میشود کودکان طبقات محروم زمینههای لازم را برای اینکه به طور تقریبی همسطح کوکان طبقات متوسط و مرفه شوند، پیدا میکنند
از جمله شرکت فزاینده زنان در فعالیتهای اجتماعی موجب افزایش درخواست برای آموزشهای پیشدبستانی شده، زیرا زنان شاغل نیازمند وقت آزاد برای پرداختن به شغل و حرفه خود هستند. در گذشته نه چندان دور مادربزرگها وظیفه مراقبت از کودکان پیشدبستانی را در هنگامی که مادران آنها به محل کار خود میرفتند، به عهده داشتند، اما اکنون با توجه به تغییرات اجتماعی، مادربزرگها کمتر این وظیفه را به عهده میگیرند و این امر، منجر به افزایش تقاضا برای استفاده از مهد کودکها و مراکز پیشدبستانی شده است. کودکانی که دوره پیشدبستانی را میگذرانند. نسبت به کودکانی که این دوره را طی نکرده و وارد دوره ابتدایی شدهاند، موفقتر بودهاند.
پیشدبستان چیست؟
آموزش و پرورش پیشدبستان، برنامههایی است که برای کودکان سه تا شش ساله قبل از ورود آنها به دوره دبستان ارائه میشود. ویژگی مهم این دوره، عبارت است از: کودک محوری، استفاده از بازی و فعالیتهای جسمانی کودک و فراهم ساختن محیطی محرک و برانگیزاننده برای رشد عقلانی، اجتماعی، کلامی، عاطفی و جسمانی کودک. آموزش پیشدبستان، برنامهای کودک محور و منطبق بر بازیها و فعالیتهای کودک است و باید محیطی مناسب جهت رشد هوشی کودک فراهم آورد. در آموزش پیشدبستان، زمینههای ایجاد مهارت خواندن، نوشتن و حساب کردن و همچنین زمینه تجارب مستقیم و دست اول برای کودکان فراهم میشود. اگر چه در این دوره طراحی آموزش و جدولبندی زمانی و نظم در برنامهها هم مورد تاکید قرار میگیرد، اما برنامهها نسبت به نیازهای کودکان انعطافپذیر است. همچنین در برنامههای آموزش پیشدبستانی ایجاد خود انضباطی یعنی انضباطی که از درون خود کودک ناشی میشود مورد تاکید قرار میگیرد
اهمیت و لزوم نقاشی
نقاشی کردن در واقع مجسم کردن و به تصویر کشیدن رویاها و تخیلات و احساسات و حالات درونی کودک است. این نقاشی ها در برگیرنده فواید بسیاری است هرچند اکثر والدین به نقاشی های کودک شان به چشم خط خطی کردن های ساده و یا آثاری برای تکمیل کلکسیون یادگاری های کودکی مینگرند. بسیاری از روانشناسان و مشاوران کودک معتقدند با تحلیل نقاشیهای کودکان می توان به شناخت و افزایش افزایش مهارت های شناختی، احساسی و فیزیکی کودک پرداخت.
اهمیت نقاشی در کودکان
کودکان معمولا از سن یک سالگی شروع به نقاشی کشیدن میکنند، اهمیت نقاشی از این جهت است که به حقیقت ذاتی اشیا از کلمات بسیار نزدیک تراست و درک آن برخلاف نوشتن به کوشش و دقت زیادی نیاز ندارد.
نقاشی می تواند در برقراری ارتباط با دنیای بیرون، نقش مهمی ایفا کند، در این کار سه بخش یعنی دست، چشم و مغز فعالیت دارد و آگاهی فضایی آنها را افزایش میدهد. نقاشی کشیدن پنجرهای به سوی خلاقیت کودکان و شکوفایی احساسات هنری کودکان است.
همچنین روانشناسان قادرند تا سرنخهایی از نشانههای شخصیتی، احساس و رشد ذهنی کودکان را در میان این نقاشیها پیدا کنند.
تاثیر نقاشی بر عملکرد ذهنی و جسمی کودک
نقاشی کودک,فواید نقاشی برای کودکان,روانشناسی کودکان
فواید نقاشی برای کودکان
- هماهنگی حرکات چشم و دست
نقاشی کردن کودکان باعث هماهنگی حرکات چشم و دست آنان می شود که البته اکسب این مهارت های حرکتی در این سنین از اهمیت بسیار زیادی برخوردار است. این مهارت ها در حین یادگیری نقاشی در کودکان تقویت می شود و این به این دلیل است که در این حالت آن ها سعی می کنند اشیایی را که با چشم می بینند با حرکات دستان خود هماهنگ کنند و آن ها را به تصویر بکشند. همچنین موجب تقویت و بهبود عضلات دست آن ها می گردد و به آنها در پیشرفت فعالیت های ذهنی و جسمی کمک بسیار زیادی می کند.
- شناخت و درمان نابسامانیهای روانی کودک
بسیاری از پژوهندگان بر این عقیده اند که نقاشی کودک دریچه ای است که بر اندیشه ها و احساسات او گشوده می شود و می توان از نقاشی های او در سنجش شخصیت یا تشخیص نابسامانی های روان شناختی او استفاده کرد و در پی درمان آن ها برآمد.
کودک به کمک نقاشی دلهره های درونی اش را آشکار می سازد، به کنترل احساسات هنگام استرس پرداخته و به این طریق اثر مخرب آن ها راکاهش میدهد. به همین جهت برای رفع بسیاری از مشکلات روحی و روانی دانش آموزان می توان از نقاشی استفاده کرد.
همچنین آموزش نقاشی کشیدن کودک موجب تقویت احساسات و بهبود برقراری ارتباطات اجتماعی او می گردد.
- کشف و رشد استعدادهای کودک بر مبنای نقاشیهای او
آموزش نقاشی به کودکان یکی از بهترین فعالیت هایی است که به آنان در کشف استعدادها و تخصص هایشان کمک می کند. نقاشی را می توان یک تریبون بزرگ در نظر گرفت که کودکان در آن به کشف و توسعه خلاقیت های خود می پردازند. در واقع نحوه مخلوط کردن رنگ ها و استفاده از ترکیب رنگ های مختلف به کودکان در این زمینه کمک می کند. فروبردن قلم مو در رنگ های گوناگون و آغاز یک سفر برای خلق یک شاهکار هنری توسط کودک است، حاصل این فرایند بیشتر از کشیدن نقاشی و ایجاد یک تصویر زیبا توسط کودک است.
- نقاشی عاملی برای افزایش خلاقیت و تمرکز کودک
نقاشی کردن سبب تقویت خلاقیت از طریق دست ها می گردد و همچنین باعث افزایش عملکرد ذهنی کودک می گردد و توانایی حل مسئله را برای او فراهم می آورد. نقاشی کردن باعث افزایش مهارت های تمرکزی آن ها می گردد و تمرکز آن ها را در انجام کارها افزایش می دهد و موجب تمرکز آن ها روی موارد جزئی و کوچک می گردد.
ارائه ایده ها و طرح های جدید برای نقاشی قوه ابتکار را در کودکان تقویت می کند. این ها فقط برخی از فواید آموزش نقاشی به کودکان است که بیانگر تأثیر بی نظیر نقاشی در پیشرفت و ترقی کودکان می باشد. اهمیت نقاشی در رشد کودک
1. مراحل توسعه هنری، منعکس کننده مراحل رشد کودک هستند
هر هنر برای کودک، منحصر به فرد است و یک الگوی رشد و توسعه را دنبال می کند.
همه کودکان، مراحل مشابهی را طی می کنند اما سنی که این اتفاقات و مراحل در آن رخ می دهند، متفاوت است.
مرحله اول “آزمایش یا تجربه کردن” است، که در آن کودکان خردسال یاد می گیرند چگونه روی کاغذ علامت گذاری کنند.
هدف از این مرحله، این است که ببینیم کودکان از طریق تمرین و تکرار چه کاری می توانند انجام دهند.
از آنجا که در این مقاله به طور تخصصی به مساله اهمیت نقاشی در رشد کودک پرداخته ایم شما میتوانید
مطلب دیگری را که به طور کلی اهمیت یادگیری هنر در رشد کودک را بررسی میکند نیز مطالعه بفرمایید.
هنگامی که کودکان بزرگتر شوند و کنترل بیشتری بر روی مداد داشته باشند،
احتمالا الگوهای دایره ای می کشند و طرح کمی بر روی هر صفحه رسم می کنند.
همانطور که کودکان می توانند به طور مداوم دایره و خط رسم کنند، در این میان
ممکن است دایره هایی را رسم کنند که خط هایی مانند پرتو نور از آن خارج شده باشد.
سپس این دایره ها و خطوط شروع به تبدیل شدن به شکل هایی مانند آدمک می کنند،
زیرا کودکان قادرند آنچه را که فکر می کنند، بیان کنند.
با تمرین و ادامه دادن، می توانند جزئیاتی مانند انگشتان و ابرو را نیز رسم کنند.
2. اهمیت نقاشی در رشد کودک :
کتاب های رنگ آمیزی، مانع رشد می شود
برخی از تحقیقات نشان داده اند که کتاب های رنگ آمیزی ممکن است خلاقیت کودکان و استقلال آنها را محدود کنند.
بعضی از کودکان ممکن است اشکال مندرج در کتاب ها را به عنوان یک مدل شبیه به آنچه که می بینند، تصور کنند.
مثلا اگر یک اسب به نحوی خاص در کتاب رسم شده باشد، ممکن است بچه ها
تصور کنند که اسب اسباب بازی آنها نیز باید همان گونه باشد.
بنابراین در صورت مغایرت داشتن، ممکن است حس کنند که قادر به دستیابی به آنچه
که انتظار دارند نیستند و نمی توانند درون خطوط رسم شده را رنگ آمیزی کنند.
این امر می تواند توانایی آنها را در رسم و نقاشی با احساس و هیجان محدود کند و
اشیاء را همان گونه که در کتاب رسم شده است نشان می دهند و اجازه نمی دهند
تا کودک خودش ببیند که چگونه با خطوط مختلف می تواند آن تصویر را رسم کند.
هنر عبارتست از کشف، استفاده از تخیل، آزمایش و امتحان روش ها و حالات جدید.
شما خواستار بهترین چیز برای کودکتان هستید و همچنین از خلق و خوی و توانایی او
نیز آگاه هستید، بنابراین می توانید تشخیص دهید که کتاب های رنگ آمیزی یک ابزار مفید هستند یا خیر.
3. اهمیت نقاشی در رشد کودک :
توسعه استقلال هنری
ممکن است فرزند شما در سن 6 سالگی بافنده ماهری باشد
به طوری که هر چقدر که سعی کنید، شاید بافتنی شما هیچ وقت به خوبی او نباشد.
ماهر شدن، با گذشت زمان و تمرین به دست می آید .
کودک ممکن است در نقاشی که شما برای او رسم کرده اید، مانند شما فکر کند (یعنی طرز فکر او تقلیدی از طرز فکر شما باشد).
اغلب چگونه از کودکتان می خواهید که خانه، خورشید و درختان را رسم کند؟
اگر خودتان ابتدا آنها را رسم کنید تا کودک از روی نقاشی شما، نقاشی کند، دقیقا مانند
کتاب رنگ آمیزی خواهد بود و این ممکن است قدرت خلاقیت کودک شما را محدود کند،
زیرا کارهای خودتان را به او دیکته می کنید که شکلی شبیه به خانه، خورشید و درختی که رسم کرده اید، نقاشی کند.
کودکانی که اعتماد به نفس دارند، به ندرت از شما می خواهند که برای آنها نقاشی کنید.
4. اهمیت نقاشی در رشد کودک :
توسعه قدرت مکالمه و صحبت کردن درباره هنر
کودک تقریبا از سه سالگی ممکن است شروع به برنامه ریزی برای آنچه که می خواهد نقاشی کند، نماید.
با این حال، ما به عنوان بزرگسال نمی دانیم که قصد کودکان ما چه است.
بنابراین خوب است که در مورد آنچه فرزند شما نقاشی می کند، با او صحبت کنید زیرا این نشان دهنده علاقه شما است.
لازم نیست که برای هر چیز مبهمی در نقاشی کودکتان، یک اسم بگذارید.
مثلا یک جمله مانند “آیا می توانی درباره نقاشی ات به من توضیح بدهی؟”
می تواند یک شروع خوب باشد که اجازه می دهد کودک شما داستان خود را بگوید.
نقاشی های کودکتان را بر روی یخچال بچسبانید و یا نقاشی های خاصش را قاب بگیرید.
این امر نشان می دهد که آنچه که انجام داده و کشیده است، بسیار مهم است.
5. اهمیت نقاشی در رشد کودک : تجربه جدید، افق فکری جدید
کودکان به انواع مختلفی از ابزارها برای نقاشی نیاز دارند.
این ابزارها می توانند مداد، گچ، مداد رنگی، رنگ و قلم مو باشند.
آیتم هایی مانند کاغذ، مقوا، جعبه، زمین یا حتی دیوار نیز، مکان های خوبی برای نقاشی هستند.
تجربه نقاشی و علاقه نشان دادن کودک به نقاشی، معمولا از حدود 8 ماهگی شروع می شود.
اگر می خواهید آثار هنری زیبای او را به دیوار نصب کنید، بهتر است که دارای یک مکان
مخصوص برای نقاشی، مانند میز و صندلی کوچک و قوانین مربوطه ای از قبیل گذاشتن مدادها روی میز باشید.
بهترین کاغذ، کاغذ بی خط است.
بدین ترتیب وقتی کودکان برای اولین بار شروع به علامت گذاری روی کاغذ می کنند، هیچ محدودیتی برای آنها وجود نخواهد داشت.
شما حتی می توانید کودک را برای نقاشی به فضای بیرون و زیر یک درخت با هوای عالی ببرید.
همچنین می توانید آب را با با چند قطره رنگ خوراکی مخلوط نمایید تا کودک از آنها
برای نقاشی بر روی دیوار یا زمین استفاده نماید که این رنگ ها با آب باران از بین می روند.
همه این نوع نقاشی ها به گسترش افق های فکری کودک شما کمک می کنند.
نقاشی بیشتر با مداد و کاغذ انجام می شود.
اما اگر ما قواعد زیادی برای مکان، نحوه نقاشی و سوژه نقاشی در نظر بگیریم،
ممکن است قبل از اینکه فرزندمان فرصتی برای توسعه مهارت های مهم داشته باشد، تفکر خلاقانه او را خنثی یا محدود کنیم.
پرخاشگری کودکان
در مطالعات صورت گرفته راجع به رفتارهای ناهنجار، پرخاشگری رفتاری است که برای آسیب رساندن به شخصی دیگر طرحریزی یا اجرا میشود. برخی از پژوهشگران پرخاشگری را در معنی وسیع کلمه، اما الزاماً آسیب بدنی نمیدانند و مواردی، چون فحاشی، شایعه پراکنی، تهمت زدن و دیگر اشکال هتکآبرو را نیز پرخاشگری میدانند.
حتی پرخاشگری ممکن است جهت درونی داشته باشد و به صورت خشم فروخفته تجلی کند؛ امری که به افسردگی منجر میشود.
روانشناسان پرخاشگری را در دو صورت کلی "ابزاری" و "انفعالی" تقسیم بندی کردهاند.
پرخاشگری ابزاری که پرخاشگری پنهان، تهاجمی یا کنترل شده نیز خوانده میشود با سطوح پایین برانگیختگی همراه است و عموما هدفی غیر از آسیب بدنی رساندن را دنبال میکند. مثل داد و فریاد کردن بچهها برای جلب توجه یا رجزخوانی در مسابقات ورزشی.
پرخاشگری انفعالی، اما به منظور صدمه و آزار رساندن به دیگری یا دیگران ابراز میشود و هدف آن صرفاً آزار رساندن است. مثلاً کودکی که برادر و خواهر خود را میزند و یا بچههایی که در حیاط مدرسه به کتک کاری کودکان دیگر میپردازند.
علت پرخاشگری کودکان چیست؟
رابطهی پرخاشگری و سن و سال
رفتارهای پرخاشگرانه معمولا از اوائل زندگی شروع میشود. پژوهشگران با مطالعهی کودکان پرخاشگر دریافتند که ۵۵ درصد پسران و ۴۱ درصد دختران از دوسالگی رفتارهای پرخاشگرانه از خود نشان میدهند.
همچنین ۲۵ درصد پسران و ۳۴ درصد دختران دیگر نیز تا پنج سالگی رفتارهای پرخاشگرانه از خود نشان داده اند.
با رفتن کودکان به کودکستان پرخاشگری جزئی مثل هل دادن و زدنِ دیگران در بسیاری از آنها کاهش مییابد و با ورود به مدرسه این کاهش ادامه مییابد.
در اوائل نوجوانی افزایش آشکاری در میزان پرخاشگری دیده میشود که در ۱۸ سالگی به اوج خود میرسد و سپس به تدریج کاهش مییابد. با این حال شکلهای جدی و خشن پرخاشگری در پسران بین ۱۶ تا ۱۸ سالگی و در دختران بین ۱۳ تا ۱۵ سالگی به اوج خود میرسد.
علت پرخاشگری در کودکان
پژوهشگرانی که پرخاشگری را در کودکان مطالعه کردهاند معتقدند که وجود پرخاشگری ناشی از علل مختلفی است و معمولا حاصل ترکیبی از آنهاست.
مهمترین دلایل پرخاشگری در کودکان به این شرح است:
۱- مشاهده و الگوپذیری
یادگیری اولین و مهمترین دلیل پرخاشگری در کودکان است. کودکانی که الگوهای رفتاری پرخاشگرانه داشتهاند، مانند الگوهای خود رفتار میکنند.
اگر به عنوان پدر یا مادر خُلق و خویی عصبانی و پرخاشگر داریم، فرزندانمان نیز پرخاشگر خواهند شد چرا که کودکان با والدین خود همانند سازی میکنند و این همانندسازی کاملاً ناخودآگاه صورت میگیرد.
یادمان باشد که حتماً لازم نیست با خودِ کودک پرخاشگری کرده باشیم؛ همین که او شاهد پرخاش پدر و مادر با یکدیگر یا دیگران باشد، این رفتار را فرا میگیرد. مشاهدهی فیلمهای خشن و بازیهای کامپبوتری نیز شامل این الگوپذیری میشود.
۲- ناکامی
ناکامی از دیگر دلایلی است که به پرخاشگری میانجامد. وقتی کودک به هدف خود دست نیابد و ناکام شود، یکی از رفتارهایی که از او سر میزند پرخاشگری است و اگر با پرخاشگری به خواستهی خود دست یابد این رفتار پرخاشگرانه در او تثبیت میشود.
۳- اضطراب
کودکان مضطرب کودکان آرامی نیستند. آنها پرخاشگری میکنند و البته بلافاصله پشیمان میشوند و احتمالاً از والدین خود عذرخواهی میکنند.
۴- افسردگی
همراه بودن پرخاشگری وکج خلقی در کودکان با علامتهای دیگری، چون شب ادراری، دوری گزیدن، گریههای بی دلیل و افت تحصیلی در مدرسه میتواند نشانهای از افسردگی باشد. در این صورت لازم است شرایط زندگی کودک توسط یک متخصص بررسی شود.
۵- عوارض مصرف دارو
مصرف برخی از داروها دارای عوارض جانبی از جمله کجخلقی و پرخاشگری است که البته با قطع مصرف (تحت نظر پزشک) خاتمه مییابد.
۶- مدرسه
کودکان گاهی در مدرسه قربانی پرخاشجویی سایر دانشآموزان یا معلمان هستند و این باعث میشود که خود آنها نیز پرخاشجو شوند.
مهمترین عواملی که به پرخاشجویی در مدرسه میانجامد عبارت است از:
- مورد تمسخر قرار گرفتن از سوی همکلاسیها یا معلمان
-کتک خوردن از دانش آموزان سالهای بالاتر
- فرار کردن از مشاجرات با توسل به گریه کردن
- خجالتی بودن و سکوت مکرر در کلاس
- افت تحصیلی، افسردگی و ناراحت بودن از محیط مدرسه
رفتار با کودک پرخاشگر
• اولین گام درمان پرخاشگری در کودکان، شناسایی نوع و علت پرخاشگری است. با بچهی خود پس از رفع موقعیت پرخاش، کاملاً همدلانه گفتگو کنید تا بتوانید نوع و دلیل آن را براساس توضیحات کودک خود بشناسید و به صورت موردی آن را حل کنید.
• اگر یکی اعضای خانواده الگوی پرخاشگری کودک شماست رفتار آن عضو را تصحیح کنید.
• اگر دریافتید که ناکامی دلیل پرخاشگری کودک است او را در رسیدن به اهداف مطلوب و دوست داشتنی کمک کنید.
• در مواردی که علت پرخاشگری اضطراب است، باید از نگرانی درونی و دلیل اضطراب کودک مطلع شوید. برای این کودکان ورزش کردن بسیار مؤثر است و باعث تخلیه هیجانی میشود.
• در مواردی که افسردگی دلیل پرخاشگری است باید از مشاوره متخصص بهره بگیرید. در این میان لازم است به این نکته پی ببریم که او چه چیز دوست داشتنی را از دست داده و چگونه میشود مورد از دست رفته را برای او جبران کرد.
• اگر فکر میکنید کودک شما قربانی خشونت در مدرسه شده است، بایستی با مسئولان مدرسه صحبت کرد.
• اگر نوع پرخاشگری کودک انفعالی است، باید کودک را از محیط و موقعیت آزار و اذیت کردن دور کرد تا مجبور نباشد برای تلافی و انتقام، افراد دیگر را اذیت کند؛ و اگر پرخاشگری از نوع ابزاری است، باید راههای دیگری را برای مطرح شدن کودک برگزید تا او ناچار نباشد از پرخاشگری برای جلب توجه استفاده کند.
چند توصیهی کاربردی
۱- با کودک پرخاشجو قرار بگذارید تا برای رفتارهای مطلوبش جایزه بگیرد و در مقابل نتیجه اعمال نامطلوبش را با محرومیت از تماشای برنامه دلخواهش ببیند. برای کنترل پرخاشگری محدودیتهایی (تنبیهاتی) را وضع کنید و به اطلاع کودک برسانید.
۲- الگوهای احتمالی پرخاشگری را به حداقل برسانید. از جمله:
الف) مراقب فیلمها و تصاویری که کودک از تلویزیون و شبکههای اجتماعی موبایل محور میبیند، باشید.
ب) در حضور کودک پرخاش نکنید؛ نه با او نه با کس دیگری.
ج) الگوهایی را در اختیار کودک بگذارید که پرخاشگرانه نباشند (مثل عضوی از فامیل مانند مادر بزرگ، یک دوست خوب، یک فیلم ملایم و ...)
۳- آگاهی کودک را نسبت به رنجی که بر اثر پرخاشگری او در افراد یا حیوانات به وجود میآید، افزایش دهید.
۴- رفتارهای همدلانه و عاطفی کودک را که مغایر با رفتار پرخاشگرانه است، تشویق کنید.
۵- به جای کودک پرخاشگر، به کودکی که به وی پرخاش شده توجه کنید.
۶- اگر قرار است کودک را به دلیل پرخاشگری اش تنبیه کنید، بهتر است به طریقی باشد که منجر به حملهی انتقامی و تلافی جویانه از طرف کودک نشود. کودک حتماً باید مطمئن باشد که شما او را دوست دارید.
۷- برای کودک خود فرصت تخلیهی هیجان را فراهم کنید، مانند بازیهای پرتحرک و پر سر و صدا.
۸ - در برابر خواستهای که با پرخاشگری ابراز میشود، مقاومت کنید تا کودک دریابد که نمیتواند با پرخاشگری به خواسته اش برسد. شاید در اوایل برای والدین سخت باشد که در برابر خواسته کودک شان بایستند، ولی بعد از مدتی خود کودک رفتارش را اصلاح خواهد کرد. . عوامل ژنتیکی
در سالهای اخیر بر تأثیر عوامل ژنتیکی در پرخاشگری تأکید شده است. پژوهشهای تخصصی اغلب نشان میدهند که بیشتر کودکان پرخاشگر، والدین پرخاشگر دارند. اگرچه پرخاشگری بیشتر تحت تاثیر عوامل ژنتیکی است تا عوامل محیطی، اما والدینی که دچار تغییرات خلقی هستند باید روی رفتارشان کنترل داشته باشند.
۲. الگوهای خانوادگی ناسالم
الگوی خانوادگی نامناسب روی بچهها اثر میگذارد
اغلب اوقات عدم نظارت، واکنش شدید به رفتار کودک و تنشهای خانوادگی به مشکلات رفتاری جدی در کودک منجر میشوند. این بچهها دچار کمبود عزت نفس هستند و به همین دلیل سرخوردگی خود را به شکل بیادبی نسبت به سایرین بروز میدهند.برخی از عوامل خانوادگی که به شدت در ایجاد پرخاشگری در کودکان مؤثرند عبارتند از: سطح تنشهای خانوادگی، مشکلات جدی میان والدین، افسردگی و تأثیرگذاری مثبت یا منفی خانواده. علاوه بر اینها میتوان به خطاهای والدین، از جمله تنبیه شدید، عدم هماهنگی بین پدر و مادر، عدم قدردانی و تحسین کودک، کودکآزاری و غیره نیز اشاره کرد.
۳. خصوصیات فردی
گفتگو آنلاین با پزشک کودکان و اطفال
بخش بزرگی از پرخاشگری کودک به تجربیات عاطفی او باز میگردد. احتمال وجود مواردی چون فقدان حس دلسوزی، مهارتهای ارتباطی ضعیف، متوسط IQی پایین، یا خلق و خوی دشوار در کودکانی که دچار مشکلات رفتاری میشوند بیشتر است.
کودکانی که به مشکلات پزشکی مانند اختلال سلوک دچار هستند باید به سرعت تحت درمان قرار بگیرند چون این نوع مشکلات ممکن است به خشونت با انسانها یا حیوانات منجر شوند.
۴. تماشای بیش از حد تلویزیون
تماشای بیش از حد تلویزیون برای کودکان مضر است
رسانهها در شکلگیری رفتارهای اجتماعی کودکان نقش زیادی دارند. پژوهشها نشان میدهند که کودکان معتاد به تماشای تلویزیون روابط خوبی با پدر و مادر خود ندارند و الگوهای غذایی ناسالم دارند. برنامههایی مانند کارتنها و مسابقات فوتبال پرخاشگری را در کودکان تشدید میکنند. بچهها معمولا از مشاهداتشان تقلید میکنند. مثلا، با دیدن تصویر افرادی که مشت و لگد میزنند تمایل پیدا میکنند که در زندگی واقعی این کارها را انجام بدهند.
پژوهشها همچنین نشان میدهند یکی از دلایل تأثیر منفی تلویزیون آن است که کودکان از این وسیله به عنوان ابزاری برای حل و فصل تعارضات استفاده میکنند.
۵. عوامل محیطی
احتمال بروز رفتارهای پرخاشگرانه در کودکانی که در محلههای ناامن زندگی میکنند، مثل محلاتی که افراد معتاد یا بزهکار در آن زیاد هستند، بیشتر است. بچههایی که به مدارسی با شرایط ناامن میروند یا دوستانی دارند که با آنها پرخاشگرانه برخورد میکنند یا کودکانی که تمام روز را به تماشای تلویزیون میگذارنند، همگی مستعد رفتارهای غیرعادی هستند. فقر، محرومیت و تکوالد بودن هم میتواند باعث واکنشهای شدید کودک نسبت به دیگران بشود.
چطور با رفتارهای پرخاشگرانهی بچهها برخورد کنیم؟
راه های مقابله با پرخاشگری
اگر از همان ابتدای کار، ابتکار عمل را به دست نگیرید و با رفتارهای پرخاشگرانهی کودکتان برخورد نکنید، احتمال دارد که این مشکل در عرض زمان کوتاهی شدت پیدا کند. در ادامه چند نکتهی ساده را که به شما در غلبه بر رفتار پرخاشگرانهی کودکتان کمک خواهند کرد بیان میکنیم:
۱. سبک تربیتی
سبک تربیتی نقش مهمی در آموزش در زمان پرخاشگری ایفا میکند. از پرخاشگریهای تصادفی کودکتان به عنوان لحظات آموزشی استفاده کنید.
مثلا، اگر فرزند شما به دوستاش آسیب رساند، به جای آنکه همانجا سرش فریاد بکشید از این واقعه استفاده کنید تا به فرزندتان نشان بدهید چطور رفتارهای پرخاشگرانه میتواند به دیگران آسیب بزند. سپس کودکتان را وادار کنید از صمیم قلب از دوستاش عذرخواهی کند.
همچنین، میتوانید به فرزندتان آموزش بدهید که چطور با عواطف منفی مانند خشم و سرخوردگی به شکلی مؤثر برخورد کند. از کودک خود بخواهید که ارتباط کلامی برقرار کند و مشکلاش را با صدای بلند توضیح بدهد.
۲. گفتگوی مناسب
برخورد والدین باید مناسب باشد
موقع برخورد با فرزندتان باید آرام باشید. حتی اگر روز سختی داشتهاید یا به هردلیلی ناراحت یا عصبانی هستید سعی کنید موقع حرف زدن با فرزندتان دربارهی کاری که کرده است آرامش خود را حفظ کنید. با او دربارهی نتیجهی رفتارش صحبت کنید – مثلا اینکه اگر به این روش ادامه دهد بچههای دیگر ممکن است دیگر تمایلی به بازی کردن با او نداشته باشند. در این موارد مراجعهی منظم به مشاور هم ضروری است.
۳. نظارت بر تأثیر دوستان
دوستان نقش بسیار مهمی در زندگی فرزند شما دارند و بر رفتار او به شدت اثرگذار هستند. اگر فرزند شما شاهد این باشد که دوستاش جواب پدر و مادرش را میدهد یا با خواهر و برادرهایش رفتار پرخاشگرانه دارد، مطمئنا به این رفتار به عنوان رفتاری قابل قبول فکر خواهد کرد. در چنین مواردی باید دربارهی اشتباه بودن رفتار دوستاش با او صحبت کنید.
۴. الگوسازی
فرزندتان از شما الگو میگیرد
همیشه یادتان باشد که بچهها از رفتار پدر و مادرشان تقلید میکنند. اگر شما به عنوان پدر یا مادر رفتاری پرخاشگرانه داشته باشید، احتمالا فرزندتان هم از رفتار شما تقلید خواهد کرد. بنابراین سعی کنید در حضور فرزندتان نسبت به شرایط ناخوشایند رفتار پرخاشگرانه نداشته باشید. در برابر کودکتان آرام و صبور باشید و سرمشق خوبی برایش ایجاد کنید.
۵. قدردانی
استفاده از راهکارهای تأدیبی مثبت – مانند استفاده از سیستم انگیزش و پاداش- به کاهش پرخاشگری کودک کمک میکند. اگر کودکتان را با خود جایی بردید و او رفتار خوبی داشت بارانی از تحسین برسرش بریزید و به او نشان بدهید چقدر با رفتارش شما را خوشحال کرده است. این باعث میشود فرزندتان احساس خوبی پیدا کند و بیشتر این رفتار را تکرار کند.
کودکان خجالتی
اگر کودکتان خجالتی است بهتر است بدانید راههای زیادی برای رفع این مشکل وجود دارد، به هر دلیلی که کودک شما اکنون خجالتی است، بهتر است راههای کمک به او را پیدا کنید.
این صحنه حتما برایتان آشناست؛ کودکی که در احوالپرسیهای معمول روزانه با دیگران، پشت والدینش پنهان میشود و در جواب احوالپرسی آنها ساکت میایستد؛ این قبیل بچهها را بهاصطلاح «خجالتی» میگویند، مشکلی که اغلب کودکان و حتی نوجوانان و بزرگسالان ممکن است با آن روبهرو باشند. در اصل این یک ویژگی شخصیتی است که نباید باعث شرمندگی شود چون نیمی از بزرگسالان فکر میکنند خجالتی هستند و بیش از نیمی از آنها هم اذعان میکنند که در کودکی خجالتی بودهاند؛ این مشکلی است که با تشویق و حمایت قابل اصلاح است. خبر خوب اینکه کودکان خجالتی میتوانند کمروییشان را مدیریت کنند. آنها فقط کمی به حمایت نیاز دارند. اگر فرزند شما خجالت میکشد در جمع حاضر شود و رویش نمیشود از مغازهدار سوالی بپرسد! ممکن است فکر کنید که در کدام مرحله از تربیت و رشد او اختلالی بوده که با این مسئله روبهرو شده است! به هر دلیلی که کودک شما اکنون خجالتی است، بهتر است راههای کمک به او را پیدا کنید.
خجالت چیست؟
از نظر علمی خجالت یک واکنش طبیعی در برابر افراد و محیط های جدید است که با ترس و کنجکاوی همراه است. هرچند بیشتر کودکان در شرایط مختلف قدری احساس خجالت و کمرویی میکنند اما کودکان خجالتی در تمام اوقات این احساس را دارند. واقعیت این است که کودکان خجالتی در فرهنگ چندگانه امروز به سختی میتوانند با دیگران ارتباط بگیرند اما شرمساری میتواند کودک را از آموختن مهارتهای اجتماعی باز دارد، ضمن آنکه میتواند بر عملکرد درسیاش تاثیر گذاشته و او را دچار اضطراب ناشی از امتحان و پرسش کند. بدتر از همه اینکه کودک خجالتی میتواند الگوی انزوایی داشته باشد که او را از ارتباط با دیگران باز میدارد. دانشمندان در حال حاضر بر این باورند که ارتباطات اجتماعی یکی از نیازهای مهم بشری است که میتواند تاثیرات مثبتی بر سلامت فیزیکی و احساسی افراد در سطوح مختلف زندگی داشته باشد.
خجالت از کجا میآید؟
دلایل ایجاد ویژگی خجالتی در کودکان
ژنتیک: برخی از ویژگیهای شخصیتی به افراد ارث میرسد بنابراین این ویژگی نیز میتواند در فرد ژنتیک باشد. تحقیقات نشان میدهد، میل به کمرویی ممکن است ژنتیک باشد. با توجه به تحقیقات انجامشده در دانشگاه هاروارد در رابطه با نوزادان، ۱۵تا۲۰درصد نوزادان تازه به دنیا آمده در محیط جدید ساکت، هشیار و آرام هستند. با وجود این، حدود ۲۵درصد از این نوزادان، نوجوانانی خجالتی نمیشوند در حالیکه بعضی از نوجوانان خجالتی، کودکی پرشورونشاطی داشتند.
ترس از شکست: هستند والدینی که فکر میکنند کودکشان نابغه است و باید هر آنچه لازم است را زود یاد بگیرد. کودکانی که مدام بیشتر از ظرفیتشان از آنها توقع وجود دارد، زمانیکه نمیتوانند آن انتظار را درست برآورده کنند احساس بدی پیدا میکنند و این احساس بد تبدیل به ترس از شکست در آنها میشود و بالطبع آنها را به سمت شرمساری سوق میدهد.
شخصیت: گاهی اوقات شخصیت نوزاد طوری است که حساس و عاطفی و البته زودرنج است. بنابراین چنین شخصیتی بیشتر احتمال دارد که در کودکی خجالتی باشد.
رفتار آموزش داده شده: کودکان بهدنبال تقلید مدلهای تاثیرگذار هستند و این مدلها میتوانند والدین باشند. والدین خجالتی این حس را به کودکشان نیز میآموزند. مادری را تصور کنید که در مهمانی کنار کودک خود ساکت نشسته و هیچ گپوگفتی با اطرافیان ندارد. همین، یک الگو برای فرزند این مادر میشود.
روابط خانوادگی: کودکانی که احساس وابستگی به والدینشان نمیکنند، ممکن است مستعد اضطراب و رفتار خجالتی باشند. از سوی دیگر، والدین به شدت محافظهکار نیز ممکن است کودک را از قرارگرفتن در موقعیتهای جدید بترسانند. اینکه مدام به کودکی گفته شود که با غریبهها حرف نزن آنها افراد خطرناکی هستند و…. بدون شک در آینده از او فردی ترسو و البته خجالتی خواهد ساخت.
فقدان تعامل اجتماعی: بچههایی که در سالهای اول زندگیشان از دیگران دور هستند، احتمالا نمیتوانند مهارتهای اجتماعی را که به آنها کمک میکند بتوانند با دیگران در تعامل باشند، یاد بگیرند. برخی والدین فکر میکنند در سالهای اولیه تولد کودک، او باید دور از دیگران و در محیطی بسته و محدود نگهدارند. این مسئله یکی از عوامل مهمی است که باعث میشود کودک درک درستی از تعامل اجتماعی پیدا نکند.
والدین چه کمکی میتوانند بکنند
حالا که فهمیدید کودکتان خجالتی است، بهتر است بدانید که شما بهعنوان والدین نقش مهمی در رفع این ویژگی در کودک خود دارید. یادتان باشد که هیچکس به اندازه شما فرزندتان را نمیشناسد و با علائق او آشنا نیست، بنابراین اصلا نگران نباشید و مطمئن باشید با بهکار بردن برخی راهکارها میتوانید این ویژگی را برطرف کنید.
راهکارهایی برای رفع خجالت کودکان
1) با کمرویی فرزند خود همدردی کنید
اذعان به آنچه او احساس میکند، بدون داوری منفی، به او کمک میکند احساس بهتری نسبت به خود داشته باشد. دادن این تصور که چیز بدی در رفتار او وجود دارد باعث میشود او حس بدی پیدا کند و در نتیجه خجالتیتر شود. همدردی با فرزندتان به او کمک میکند که مهارتهای اجتماعی خود را افزایش دهد و با دیگران ارتباط برقرار کند. به کودکتان نشان دهید، احساس او را درک میکنید. وقتی در یک جشن تولد وارد یک اتاق پر از کودک میشوید به او بگویید: «میدانم سخت است وارد جمع بچههایی بشوی که این همه سرو صدا میکنند!» این جمله به او کمک میکند حس راحتی بیشتری داشته باشد و بتواند رفتار بهتری از خود نشان دهد.
2) به کودک خود راهبردهای موثر مقابله با کمرویی را آموزش دهید
به کودکتان بیاموزید از دیگر کودکان سوال کند و به جوابهایشان گوش دهد. با او صحبت کنید چطور موقعیتی را که باعث عصبیشدن او شده باید مدیریت کند. «اگر در مهمانی عصبی بودی چه کار باید بکنی تا آرام شوی؟ میتوانی با یکی از بچههایی که در مدرسه میشناسی معاشرت کنی، میتوانی پیشنهاد کنی که تو هم از مهمانها پذیرایی کنی، فکر میکنی با دیگر بچهها درباره چه چیزی میتوانی صحبت کنی؟»
3)به کودکتان برچسب خجالتی نزنید
«ببخشید، این پسر من خیلی خجالتی است» جملهای است که مادر و پدر یک کودک خجالتی معمولا زمان روبهروشدن با دیگران به زبان میآورند. غافل از اینکه این کار اشتباه است! گفتن اینکه فرزندتان خجالت میکشد یا خجالتی است، به او این پیام را میدهد که چیزی غیرطبیعی در وجودش هست و شما از این بابت شرمنده یا نگران هستید. همین موضوع موجب میشود تا کودک احساس گناه و تقصیر کند. از احساسات او باخبر شوید و به این نکته توجه کنید که او میتواند بر ترس خود غلبه کند. برای مثال به او بگویید: «گاهی اوقات طول میکشد که که تو در یک موقعیت جدید بتوانی با بقیه گرم بگیری، تولد علی یادت میآید چطور در تمام بازیها دست من را گرفته بودی؟ اما آخر مهمانی کلی با بچههای دیگر اخت شدی و از بازی با آنها لذت بردی.»
4)مهارتهای پایه اجتماعی را به کودک بیاموزید
باید به کودکان بیاموزید که تماس چشمی برقرار کنند، با دیگران دست بدهند، بخندند و با احترام با بقیه ارتباط داشته باشند. میتوانید با نقش بازیکردن و بازی با عروسکها هم این چیزها را به کودک یاد بدهید. اینکه چطور در زمین بازی با دیگران همبازی شوند و… بچههایی که در پیوستن به گروههای مختلف موفق عمل میکنند ابتدا مشاهده میکنند و سپس راهی برای ملحقشدن به گروه پیدا میکنند. این بازیها را در خانه با کودک انجام دهید و مهارتهای اجتماعی را تمرین کنید.
5)الگوی رفتاری با اعتماد به نفسی باشید
شما بهعنوان والدین باید بتوانید با غریبهها دوستانه برخورد کنید، به دیگران کمک کنید و برخورد آرام در واکنشهای اجتماعی را در همه زمینهها مدلسازی کنید. یادتان باشد کودک با دیدن آدمهای اطرافش خیلی چیزها یاد میگیرد. اگر شما هنگام برخورد با دیگران احساس راحتی کنید و بتوانید با کلمات ساده ارتباط خوبی برقرار کنید، کودک شما هم این رفتار شما را میبیند و یاد میگیرد. پس سعی کنید، در برخورد با دیگران در سلام کردن و معرفی خودتان پیشقدم باشید و سر صحبت را شما باز کنید. کودک خجالتی در موقعیتهای ناآشنا یا در تعامل با دیگران عصبی میشود و نمیتواند به درستی با افراد دیگر ارتباط برقرار کند. اگر احساس کند مورد توجه قرار گرفته، مضطرب میشود. موقعیتهایی مثل ملاقات با افراد جدید یا صحبت کردن در برابر جمع او را تحت فشار قرار می دهد. بچه خجالتی ترجیح میدهد موقعیتها را از دور ببیند و در آن مشارکت نکند.
بیشتر بچهها در دورههایی از زندگیشان خجالتی هستند اما بعضی دیگر تحت تاثیر منفی خجالتی بودنشان قرار میگیرند. بعضی کودکان خجالتی با رسیدن به سن بلوغ خجالتشان را کنار میگذارند اما بیشتر این بچهها تبدیل به بزرگسالان خجالتی میشوند. در مواردی که میزان خجالتی بودن کمتر است، والدین میتوانند به کودک کمک کنند اما اگر خجالت کودک زندگی روزمرهاش را تحت تاثیر قرار داده یا کودک مبتلا به اختلال اضطراب اجتماعی، اختلال اضطراب جدایی و اختلال اضطراب فراگیر است لازم است ازروانشناس کودک کمک بگیرند.
تاثیرات منفی خجالتی بودن کودک
خجالتی بودن بیش از حد، زندگی کودک را از چند لحاظ تحت تاثیر قرار میدهد. از جمله:
1. اجازه نمیدهد کودک مهارتهای اجتماعی را تمرین کند و آنها را در خود پرورش دهد.
2. باعث میشود کودک دوستان کمتری داشته باشد.
3. باعث اجتناب کودک از فعالیتهای مفرح که نیاز به برقراری ارتباط با دیگران دارد، میشود. فعالیتهایی مثل ورزش، موسیقی، رقص و نمایش.
4. حس تنهایی، انزوا و بیاهمیت بودن به کودک دست میدهد و اعتماد به نفس او پایین میآید.
5. کودک نمیتواند توانمندیهای بالقوهاش را شکوفا کند چون از قضاوت شدن توسط دیگران میترسد.
6. کودکان خجالتی معمولا سطح اضطــــــراب بالایی دارند.
7. کودک نشانههای جسمانی شرمآوری مثل قرمز شدن پوست صورت و لرزیدن صدا را تجربه میکند.
جنبه های مثبت خجالتی بودن کودک
خجالتی بودن کودک همیشه هم ویژگی بد و نامطلوبی نیست؛ این ویژگی به همراه خود صفات دیگری را هم میآورد که مثبت و مطلوب هستند. مانند:
1. عملکرد خوب در مدرسه
2. اجتناب از رفتارهای دردسرزا
3. گوش دادن فعال به دیگران
4. و البته مراقبت از بچههای خجالتی راحتتر است
علت خجالتی بودن کودک
معمولا چند عامل در کنار هم باعث رفتارهای خجالتی کودک میشوند بر این اساس برخی از دلایل احتمالی خجالتی بودن شامل موارد زیر است:
ژنتیک: بعضی جنبههای شخصیت ناشی از عوامل ژنیتیکی و اکتسابی هستند.
شخصیت: احتمال زیادی وجود دارد که بچههای احساساتی و حساس، خجالتی هم باشند.
رفتار آموخته شده: بچهها رفتارهای افرادی که الگوی آنها هستند را یاد میگیرند و تقلید میکنند. والدینی که خودشان خجالتی هستند، این رفتارها را به فرزندانشان "آموزش" میدهند.
روابط خانوادگی: بچههایی که احساس دلبستگی ایمن با والدینشان ندارند، یا مراقبانی با رفتارهای متضاد دارند، دچار اضطراب شده و ممکن است رفتارهای خجالتی از خود بروز دهند. والدین بیشحمایتگر هم حس ناامنی و ترس در موقعیتهای جدید را به کودک القا میکنند که باعث خجالتی بودن کودک میشود.
فقدان تعامل اجتماعی: کودکانی که در سالهای اولیه زندگی خود با افراد کمی تعامل داشتهاند، وقتی بزرگتر شدند به سختی میتوانند مهارتهای اجتماعی برای تعامل را افراد جدید را یاد بگیرند به همین دلیل خجالتی بودن در آنها تقویت میشود.
انتقاد شدید: بچههایی که توسط افراد مهم زندگیشان مثل پدر، مادر، خواهر، برادر یا افراد فامیل و دوستان مورد انتقاد شدید یا سوءرفتار قرار میگیرند تمایل به گوشهگیری و رفتارهای خجالتی دارند.
ترس از شکست: بچههایی که مکررا به سمت انجام کارهایی فراتر تواناییشان سوق داده شدهاند و نتوانستهاند آن کار را با موفقیت انجام دهند، از شکست خوردن میترسند و این ترس را در قالب خجالت نشان میدهند.
مراقب چرخه خجالت در کودک باشید!
اگر کودکی در یک موقعیت اجتماعی رفتار خجالتآمیزی از خود بروز دهد، خودش را به خاطر این رفتار نکوهش میکند. چنین طرز برخوردی با "خود"، باعث قضاوت منفی کودک در مورد خودش میشود و احتمال بیشتری وجود دارد که کودک در آینده هم همین رفتار را انجام دهد. به مرور زمان، اعتمادبهنفس و عزت نفس کودک پایین میآید و اعتماد به نفس پایین باعث خجالت بیشتر میشود.
درمان خجالتی بودن کودک
درمان کمرویی کودکان فقط با شناسایی و درمان علت به وجودآورنده آن محقق می شود. اساس درمان خجالتی بودن کودکان عبارت است از:
اجتناب از اشتباهات تربیتی،
اصلاح پیوند عاطفی ناامن با والدین،
تقویت اعتماد به نفس کودک
و آموزش مهارتهای اجتماعی و حل مسآله و برخورد با مشکلات.
با بچه های خجالتی چگونه رفتار کنیم؟
علاوه بر درمان اختلال به وجودآورنده آن، با به کار بستن یک سری اصول می توان در اکثر موارد بچه خجالتی را اصلاح کرد. در واقع پدر و مادرها بیش از چیزی که فکر میکنند در زندگی فرزندشان تاثیرگذارند. عمل کردن به توصیههای زیر می تواند تا حد زیادی خجالتی بودن بچه شما را کاهش دهد.
مراقب باشید که به فرزندتان برچسب "خجالتی" نزنید و اجازه ندهید دیگران هم روی فرزندتان برچسب خجالتی بزنند. بچهها (و حتی بزرگسالان) بر اساس برچسبهایی که دیگران به آنها میزنند رفتار میکنند.
هیچ وقت کودک خجالتی را مورد انتقاد قرار ندهید یا به خاطر خجالتی بودن کودک را مسخره نکنید. حمایتگر و همدل باشید و شرایط او را درک کنید. تهدید کردن کودک برای اینکه خجالتی نباشد بدترین کار است. این کار سبب میشود که کودک نسبت به این موضوع جبهه بگیرد و حتی اضطرابش هم بیشتر شود.
از کودک بخواهید در مورد دلایل خجالت کشیدنش صحبت کند؛ از چه چیزی میترسد؟
با فرزندتان در مورد زمانهایی که خودتان در زندگی خجالت کشیدهاید و نحوه غلبه بر این حس صحبت کنید. از آنجایی که بچهها شما را الگوی خود میدانند، حس بهتری در مورد خودشان پیدا میکنند و سطح اضطرابشان کاهش پیدا میکند.
خودتان فردی اجتماعی باشید تا کودک رفتار اجتماعی همراه با اعتماد به نفس را از شما یاد بگیرد. اگر خود والدین به نوعی خجالتی و در روابط اجتماعی ضعیف هستند نباید توقع داشته باشند که فرزندشان خجالتی نباشد، زیرا که الگوی کودک، والدین هستند.
یکی از راههایی که والدین در راستای کاهش خجالتی بودن کودکان میتوانند انجام دهند، الگوسازی است. به این معنا که خود والدین اگر آشنایی را میبینند بلند سلام کنند و خودشان را در موقعیتهای اجتماعی قرار دهند و رفتارهای خوبی را از خود نشان دهند.
در مورد مزایای خجالتی نبودن با فرزندتان حرف بزنید. از زندگی خودتان برایش مثال بزنید.
وقتی در یک محیط ناآشنا به خوبی رفتار و بر خجالتش غلبه میکند، تشویقش کنید. حتی پیشرفتهای جزئی را هم تشویق کنید. مثلا اگر به غریبهای سلام کرد، با کلامتان تشویقش کنید.
سعی کنید با کمک فرزندتان برخی رفتارها را تعیین و انجام آنها را تمرین کنید. توجه کنید که باید از قدمهای کوچک شروع کنید. برای بعضی بچهها سلام کردن هم ممکن است کار سختی باشد.
اگر کودکتان مورد تمسخر همسالان خود قرار گرفت، او را حمایت کنید و نشان دهید که ناراحتی او را درک میکنید و در حد درکش توضیح دهید که چنین کاری نشاندهنده نقطهضعف دیگری است نه او.
اگر در گفتوگویی فرزندتان پاسخ نمیدهد، به جای او جواب ندهید.
رفتار خوب و مثبت او تحسین کنید.
در کارهای ساده از او کمک بگیرید و صرفنظر از اینکه به درستی انجام می دهد یا نه از او قدردانی کنید.
جهت تقویت اعتماد به نفس، کودک را همانگونه که هست بپذیرید و توقع و انتظار بیش از حد او نداشته باشید.
از حمایت بیش از حد و کنترل فرزندتان جداً خودداری کنید. باید متوجه مرز بیتوجهی با کنترلکنندگی باشید.
در کارها و فعالیتهای کودک تا زمانی که به مرز درماندگی و منصرفشدن نزدیک نشده است، دخالت نکنید.
از مقایسه کودک با همسالانش خودداری کنید و تا حدامکان از برانگیخته شدن حس مسابقه در کودک بپرهیزید.
در بازیها هرازگاهی ببازید و نشان دهید که شکست آخرخط نیست.
هرازگاهی به عمد اشتباه کنید و به فرزندتان نشان دهید که شما هم ممکن است دچار اشتباه شوید اما مسئولیت اشتباه خود را میپذیرید.